به گزارش قدس آنلاین به نقل از ایسنا فرزاد فرهودی روانشناس بالینی اظهار کرد: بسیار اتفاق میافتد که افرادی برای مشاورهٔ ازدواج مراجعه میکنند و در حین مصاحبه شرح حال، تشخیص داده میشود که یکی یا هر دو نفر از یک اختلال عصبی یا روانی رنج میبرند؛ در چنین مواقعی وظیفهٔ دشواری به عهدهٔ درمانگر است تا فارغ از بحث تناسب دو طرف برای ازدواج در مورد اینکه آیا این اختلال میتواند احتمال شکست ازدواج را بالا ببرد یا خیر، اظهار نظر کند.
وی ادامه داد: در چهارمین دستنامهٔ تشخیصی و آماری اختلالات روانی DSM-IV حدود 300 اختلال روانی ذکر شده که عمدهٔ آنها مربوط به دوران بزرگسالی است. این اختلالات گسترهٔ وسیعی را در بر میگیرد که از وسواس و افسردگی و اضطراب تا اختلالات شخصیت، اعتیاد، عقب ماندگی ذهنی و یا روانپریشیهای شدید مثل اسکیزوفرنی را شامل میشود.
فرهودی عنوان کرد: بسیاری از این مسائل پس از آغاز به وسیله دارو درمانی یا مشاوره و روان درمانی برای همیشه حل میشود و در بسیاری نیز تنها با دارو یا روان درمانی میتوان بیماری را کنترل کرد و با قطع درمان احتمال عود وجود دارد.
این روانشناس بالینی خاطرنشان کرد: جدای از نوع بیماری میتوان گفت که هر کسی حق دارد ازدواج کند ولی هیچگاه نباید با این دیدگاه سنتی به ازدواج نگریست که «زنش بدهید خوب میشه» یا اینکه «شوهر کنه درست میشه».
فرهودی با بیان این که ازدواج نه تنها به عنوان درمان مشکلات روحی شناخته نمیشود، بلکه میتواند به عنوان عاملی در جهت تشدید مشکل شناخته شود، تذکر داد: ازدواج مستلزم تغییر و پذیرش مسئولیت است. هر تغییری هرچند مثبت به همراه خود فشار و استرس به همراه میآورد و تحت تاثیر استرس احتمال تشدید مشکلات عصبی وجود دارد، بنابراین غالبا توصیه میشود که قبل از اقدام به ازدواج، فرد در جهت درمان مشکل خویش اقدام کند.
این روانشناس بالینی با تاکید بر این که در مورد آن دسته از اختلالات روانی شدیدتر و عمیقتر از جمله عقب ماندگی ذهنی یا روانپریشی باید احتیاط بیشتری به عمل آید خاطرنشان کرد: مشاهده میشود که خانوادههای دارای فرزندان عقب ماندهٔ ذهنی گرایش دارند تا کسی را به عنوان عروس و یا داماد اختیار کنند که او نیز دچار عقب ماندگی است، سوال اینجاست که آیا اینها میتوانند زندگی با کفایتی را تشکیلی دهند و اگر صاحب فرزند شوند (چه آن فرزند نرمال باشد یا عقب ماندهٔ ذهنی) میتوانند والدین خوبی برای او باشند یا خیر؟
وی افزود: از طرف دیگر برخی افراد گرایش دارند که با افرادی ازدواج کنند که مبتلا به اختلالات شخصیت هستند، چرا که در نگاه اول در برخی از واجدین اختلال شخصیت ممکن است ویژگیهای جذابی را بیابند به عنوان مثال یک مرد خودشیفته در ظاهر فردی جذاب، موفق، مغرور و با عزت نفس به نظر میرسد که ممکن است بعضی از زنها را به خود جذب کند ولی در بلند مدت بیتوجهیها و رفتارهای تحقیر آمیز و استثمارگرانه این مرد میتواند بسیار آزاردهنده باشد و یا ممکن است برخی مردها جذب زنانی با ویژگیهای شخصیت نمایشی (هیستریونیک) شوند. این زنها در رفتار و گفتار خود، پر رنگ و لعاب و اغواگرند، اطوار نمایشی دارند و در ظاهر بسیار گرم و پرشور به نظر میرسند ولی برخلاف ظاهرشان نمیتوانند ارتباط عاطفی عمیقی برقرار کنند و رفتارهای بیملاحظهٔ آنها در ارتباط با جنس مخالف میتواند همسرشان را نگران و ناراحت کند.
این روانشناس بالینی تاکید کرد: هر زن یا مردی را که قدری از این ویژگیها را داشت نمیتوان به سرعت دچار اختلال شخصیت ارزیابی کرد. این ویژگیها می تواند در حد صفت باقی بماند و تا آنجا که زندگی و به ویژه روابط بین فردی را مختل نکرده معنای اختلال نمییابد.
فرهودی در ادامه همچنین عنوان کرد: موضوع دیگر، بحث اعتیاد است؛ نمیتوان با اعتماد به این قول که «ترک خواهم کرد» با ازدواج با یک مرد مصرف کننده مواد موافقت کرد، چرا که ممکن است ترک او موفقیت آمیز نباشد و باید مدتی از ترک گذشته باشد تا بتوان به این ریسک تن داد.
نظر شما